خستگانت را شکیبایی نماند، یا دوا کن یا بکش یک بارگی

علیرضا قربانی
حالم از شرح غمت افسانه ایست
چشمم از عکس رخت بتخانه ایست


بر امید زلف چون زنجیر تو
ای بسا عاقل که چون دیوانه‌ایست

دل نه جای تست آخر چون کنم
در جهانم خود همین ویرانه‌ایست


نازنینا رخ چه می‌پوشی ز من
آخر این مسکین کم از بیگانه‌ایست

سخت زیبا می‌روی یک بارگی
در تو حیران می‌شود نظارگی


خستگانت را شکیبایی نماند
یا دوا کن یا بکش یک بارگی

ایمیل محفوظ می ماند.